چای کمرنگ در قهوهخانه اصلاحات!
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۴۲۹۱۴
مدعیان اصلاحات و نشریات آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولندکه درباره رخدادهای شرمآور وضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیده اند.
به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
۱- میگویند در دوران طاغوت شخصی وارد قهوهخانهای شد و از قهوهچی پرسید؛ حشیش دارید؟ قهوهچی پاسخ مثبت داد و مشتری گفت یک بست بیار! بعد پرسید تریاک و شیره چی؟ باز هم پاسخ مثبت بود و از هرکدام یک نخود بالا انداخت! پرسید؛ توی دَم و دستگاهت هروئین هم پیدا میشه؟ قهوهچی گفت؛ داریم! بعد، کوکائین و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲- شاید باور نکنید ولی با اسناد و شواهدی که ارائه میشود کمترین تردیدی باقی نمیماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدمها و گروههای دم دستی دیگر، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند و این رخداد تاسفآور را فرصتی برای خالی کردن عقدههای فرو خورده خود از پیروزیهای چشمگیر اسلام و انقلاب و مخصوصاً حماسه بینظیر راهپیمایی اربعین تلقی میکنند.
نگاهی -هرچند گذرا- به کارنامه این طیف به وضوح نشان میدهد که ابراز تاسف آنها از فوت خانم مهسا امینی نمیتواند با هویت برملا شده آنها همخوانی داشته باشد! و به ماجرای همان شخصی شبیه است که به استفاده از انواع مواد مخدر آلوده بود و در همان حال برای فریب دیگران ادعا میکرد که برای سلامت قلب حتی از نوشیدن چای پُر رنگ هم خودداری میکند! تعجب نکنید. بخوانید!
۳- اسناد ارائه شده از سوی مسئولان و مخصوصاً فیلمی که از محل وقوع حادثه منتشر شده است کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که فوت خانم مهسا امینی بر اثر سکته قلبی بوده است اتفاقی که در هر جای دیگری نیز احتمال وقوع آن وجود داشته و نمیتواند کمترین ربطی به نیروی انتظامی داشته باشد و برخلاف آنچه که طیف مورد اشاره ادعا میکنند، ضرب و شتم و یا هیچ برخورد فیزیکی دیگری در میان نبوده است.
پزشک قانونی نیز تاکید کرده است که هیچ آثاری از ضرب و شتم در پیکر متوفی وجود ندارد. با این حال مسئولان ذیربط اعلام کردهاند که به تحقیقات خود ادامه خواهند داد. اکنون سؤال این است که کدام انسان برخوردار از اندک شعور و یا کمترین احساس مسئولیت به خود اجازه میدهد که از ماجرای تأسفآور یاد شده با عنوان «قتل»! یاد کرده و این ادعای دروغ را با هدف حمله به نظام و نیروی انتظامی در بوق و کرنا کند؟!
۴- مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸، قتل مشکوک ندا آقا سلطان را نیز به نظام نسبت دادند و حال آنکه فیلم منتشر شده از آن ماجرا به وضوح نشان میداد که از دقایقی قبل از اصابت گلوله به خانم آقا سلطان، دوربین روی چهره او زوم شده بود! و حکایت از آن داشت که فیلمبردار از قبل منتظر وقوع حادثه بوده است!
شبکه بیبیسی یکبار این فیلم را پخش کرد و بعد از آن که در کیهان به این نکته مشکوک اشاره کردیم از پخش مجدد آن خودداری کرد و حتی با اصرار کیهان برای پخش مجدد آن فیلم هم حاضر به پخش آن نشد!
۵- همین طیف در همان جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ از دختر خانمی نام بردند که در آشوبهای خیابانی به قتل رسیده است و برای او مجلس ختم هم برگزار کردند. چند روز بعد آن دختر خانم با اعلام تنفر از اصلاحاتچیها اعلام کرد که خبر قتل او دروغ بوده است و از خاتمی و موسوی ابراز انزجار کرد ولی نه ملاقاتکننده با جرج سوروس صهیونیست و نه موسوی عضو تشکیلات فراماسونری لام تا کام پاسخی ندادند!
۶- مدعیان اصلاحات با بوق و کرنا اعلام کردند که دختری بنام «ترانه موسوی توسط نیروهای به اصطلاح لباس شخصی دستگیر، و بعد از تجاوز و شکنجه به قتل رسیده است»! اما تحقیقات برای یافتن فردی با این نام به نتیجهای نرسید و نام چند خانم با همین نام به دست آمد که همگی به زندگی عادی خود ادامه میدادند!
۷- «سعیده پورآقایی»، یکی دیگر از قربانیان پروژه کشتهسازی مدعیان اصلاحات بود که ادعا شده بود پس از دستگیری، شکنجه و هتک حرمت توسط بسیجیان، سوزانده شده و در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا دفن شده است!
اما چندی بعد، این دختر که از خانه فرار کرده بود شناسایی و به خانوادهاش تحویل داده شد.
او در گفتوگو با رسانه ملی ماجرای فرار خود و تلاش برخی برای سوءاستفاده از او را اینگونه روایت کرد: «روز ۱۳ تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت میکرد از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود. من را به بیمارستان بردند و از من پرستاری کردند. در این مدت یکبار یکی از افراد به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایتها زدهاند!»!
۸- فردی به نام احمد باطبی که اصلا دانشجوی دانشگاه تهران نبود با در دست گرفتن یک زیرپیراهن خونی (که بعدها اعتراف کرد در خانه با خون حیوانات، آن را رنگ کرده است) مدعی کشته شدن دوست دانشجوی خود شد. او که با همین عکس در رسانههای خارجی معروف شده بود، مدتی بعد از ایران فرار کرد و در آمریکا به فعالیتهای ضدایرانی خود ادامه داد!
۹- مدعیان اصلاحات در ماجرای قتل «میترا استاد» همسر دوم آقای نجفی، شهردار اسبق تهران که با شلیک چند گلوله از سوی نجفی به قتل رسیده بود، بهجای حمایت از مقتول، جانب همحزبی خود را گرفتند و با تهمتهای شرمآوری که به مقتوله زدند، در روزنامههای زنجیرهای او را فاسد! و مهدورالدم! نامیدند.
اصلاحاتچیها در اوج بیشرمی قتل را غیرعمد معرفی میکردند! و حال آنکه قاتل به صراحت بر عمدی بودن قتل تأکید کرده و گفته بود در قتل همسرش برای آن که صدای گلوله شنیده نشود از یک بالش استفاده کرده و گلوله را از پشت بالش به وی شلیک کرده بود! حالا میزان شرف برخی از مدعیان اصلاحات را حدس بزنید!
۱۰- چندی قبل یکی از اراذل زورگیر در اتوبان نیایش با قمه به راننده خانم یک خودرو حمله و از وی سرقت کرد. این زورگیر اندکی بعد با تلاش نیروهای انتظامی دستگیر شد در حالی که به حدود ۱۰۰ فقره زورگیری با قمه اعتراف کرده و بیش از ۵۰ شاکی داشت.
دستگاه قضایی وی را به اعدام محکوم کرد. ناگهان احساسات انساندوستانه! (بخوانید قاتل پرور) مدعیان اصلاحات به جوش آمد و صدا به اعتراض بلند کردند که او نباید اعدام شود! مدعیان اصلاحات که سرو صدای آنها در دفاع از حقوق و جایگاه زنان به آسمان بلند شده بود، اصلاً به روی خود نیاوردند که این خانم مورد هجوم وحشیانه یک زورگیر قمه به دست قرار گرفته است و با کمال وقاحت به دفاع از زورگیر برخاستند! چرا؟!
۱۱- شامگاه روز ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ (۱۵ روز قبل) در روستای «چشمیدر» از توابع شهرستان مریوان واقع در استان کردستان، مردی به بهانه نیاز همسر بیمارش از «شلیر رسولی»، خانم جوان همسایه تقاضای کمک میکند. این مرد شیطانصفت بعد از ورود آن خانم به خانهاش قصد تجاوز به او را داشت که این خانم عفیف و پاکدامن برای نجات از دست او، خود را از پنجره به پایین پرتاب کرده و جان به جانآفرین تسلیم میکند.
این زن پاکدامن به نماد عفاف کردستان تبدیل شده است ولی مرگ شهادتگونه او سبب واکنش هیچ رسانه و سلبریتی، اصلاحاتچی و... نشد!
۱۲- فقط یک نیم نگاه به مواضع طیف یادشده و مقایسه آن با مواضع آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شبکههای تلویزیونی ضد انقلاب نشان میدهد که مواضع آنها بیکم و کاست شبیه یکدیگر است. آیا اینهمه همراهی و همسویی میتواند تصادفی باشد؟! این همسویی و اشتراک مواضع، یکبار و دو بار و سه بار و ... نیست که خطا تلقی شود! پای هماهنگی کامل در میان است!
به عنوان مثال، در ماجرای مورد اشاره به مواضع اسرائیل، انگلیس، رابرت مالی، جیک سالیوان و... نگاهی بیندازید آیا میتوانید کمترین احتمالی درباره اتفاقی و تصادفی بودن این همسویی بدهید؟!
۱۳- هیاهوی مشترک طیف یاد شده و اسرائیل و آمریکا و انگلیس در حالی است که حماسه عظیم راهپیمایی اربعین، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها را عمیقاً به خشم آورده است. حالا به تیترها و صفحات اول روزنامههای زنجیرهای نگاه کنید تقریباً (و در مواردی تحقیقاً) هیچ خبری از این رخداد عظیم و بینظیر دیده نمیشود و در همان حال موضوعاتی نظیر آنچه به آن اشاره شد، به تیتر و عکس صفحه اول آنها تبدیل میشود.
مدعیان اصلاحات و نشریات و سایتهای آنها در حالی به بزرگنمایی همراه با سیاهنمایی برخی از مسائل مشغولند که درباره رخدادهای شرمآور و ضدبشری دوستان آمریکایی و اسرائیلی خود زبان به کام و قلم به نیام کشیدهاند.
به عنوان مثال، اعتراف رسمی مقامات آمریکایی که سالانه بیش از هزار شهروند آمریکا و عمدتاً سیاهپوست در خیابانهای این کشور به دست پلیس کشته میشوند و یا تیراندازیهای منجر به قتل صدها انسان در آمریکا و انگلیس، چاقوکشیهای پیدرپی صهیونیستها و... را نادیده میگیرند و...
۱۴- و بالاخره این حق مسلم و قانونی و شرعی مردم است که با این پلشتیها برخورد قاطعانه شود و به عنوان یک گام موثر و افشاکننده پیشنهاد میشود دستگاه قضایی افرادی نظیر آقایان محمد خاتمی و جهانگیری و عبدالله نوری و... چند مدعی اصلاحات دیگر را احضار کند و در یک نشست رودررو از آنها بخواهد دلائل و اسناد خود را درباره ادعای قتل! خانم مهسا امینی ارائه کنند و از این نشست فیلم تهیه کرده و برای اطلاع عموم مردم از تلویزیون پخش شود.
در این حالت، اگر آقایان سند و شاهد و قرینهای برای ادعای خود داشته باشند ارائه میکنند و چنانکه سند و دلیلی در چنته نداشته باشند (که ندارند)، دروغپردازیهای آنها برای همگان برملا خواهد شد. بسمالله این گوی و این میدان!
منبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین اربعین قیمت کیهان حسین شریعتمداری جبهه اصلاحات نیروی انتظامی استان کردستان مهسا امینی خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت خانم مهسا امینی مدعیان اصلاحات قهوه چی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۴۲۹۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قهوه یا چای؟ همون همیشگی!
باریستایی در صفحهاش با صاحبان مشاغل مختلف که برای خوردن قهوه به کافه میروند شوخی میکند و بازدیدهای میلیونی میگیرد. پربازدیدترین پست او «انتقام از کارمند بانک» است که ۲۲.۸ میلیون بازدید داشته. گذشته از وجه طنز و سرگرمی محتواهایی که درباره کافه و قهوه خوردن تولید میشود؛ خودِ رواج قهوه و پرطرفدارشدن دوباره این نوشیدنی پدیده قابل بررسی است. نوشیدنیای که در دوران صفویه تا عهد ناصری محبوبِ ایرانیان بود و در قهوهخانهها -که مکانی برای جمعشدن طبقات مختلف مردم بود- سرو میشد.
به گزارش فرهیختگان، ۱۴۸ میلیون دلار، میزان واردات قهوه ایران در سال ۱۴۰۲ است که به گفته گمرک ۷۵ درصد افزایش داشته است. علی زعفری نایبرئیس اتحادیه کافیشاپداران تهران میگوید در ۳ سال اخیر ۱۵۰۰ مجوز برای انواع مختلف قهوهفروشیها در تهران صادر شده. این آمارها از بزرگشدن بازار قهوه در سالهای اخیر خبر میدهد.
رد بزرگ شدن بازار قهوه را میتوان از سبک زندگی شهری هم گرفت. جایی که حالا در بسیاری از خانهها قهوهساز برقی و عصارهگیر به یک وسیله رایچ تبدیل شده، دکههای خیابانی اسپرسو و لته میفروشند، کافههایی که انواع قهوه را باترکیبهای مختلف سرو میکنند. رئیس انجمن قهوه ایران درباره افزایش عرضه و به طبع آن رواج قهوه در ایران میگوید: «در سالهای گذشته تجهیزات مربوط به قهوه در ایران زیاد نبود و قهوههای فرآوریشده اغلب وارداتی بود. وقتی تولید و فرآوری قهوه بومی و در داخل کشور انجام شد، به همان نسبت هم عرضه آن زیاد شد، به طوری که در حال حاضر در خیلی از دکهها اسپرسو هم سرو میشود. قهوه دیگر کالای لوکس نیست، چرا که در قیمتهای مختلف ارائه میشود.»
در حقیقت آنچه دارد اتفاق میافتد بیشترشدن قهوهخورها و عرضهکنندگان قهوه است. از طرفی جوانترها بخشی از فراغتشان را در کافهها میگذراند و افرادی که در طول روز مشغول کار هستند برای سرحال شدن قهوه میخورند. از طرف دیگر واردات قهوه و تجهیزات مربوط به آن با افزایش تقاضا بیشتر شده است. حسام ربیعی، رئیس انجمن قهوه ایران میگوید: «نسل جوان از قهوه استقبال کردند و به نوعی سنت و شاید تعصب نسل گذشته نسبت به چای شکسته شده و دهه هفتاد و هشتادیها بیشتر قهوهخور هستند.»
بیش از یک قرن پیش در ایران هنوز قهوه قجری از سکه نیفتاده بود. تا اواسط دوره ناصری چای گیاهی بود که در چین و هند یافت میشد و در میان اشراف قاجار رواج داشت. از اواسط دوره ناصری تا ۱۲۵۰ شمسی مصرف چای در ایران زیاد شد و جای قهوه را گرفت؛ طوری که «مورتیمر دوراند» انگلیسی در سفرنامهاش مینویسد: «ایرانیان خیلی چای مینوشند و چای را واقعاً خیلی شیرین مصرف میکنند». طرفه آنکه تا دوره سلطنت مظفرالدینشاه چای در ایران کشت نمیشد و چای ایرانیها وارداتی بود.
اولینبار «محمدخان قاجار قوانلو»، کنسول ایران در هند بهخاطر شباهت آبوهوای مزارع چای هند با گیلان تصمیم به کشت چای در ایران گرفت. او در یادداشتی مینویسد: «میروم دنبال چای... انشاءالله کسان دیگری هم در فکر رفع احتیاج سایر کالاها باشند. علیالتحقیق مبلغ ۱۰ کرور تومان [معادل ۵ میلیون تومان؛ هر کرور معادل ۵۰۰ هزار]برای خرید چای هر ساله از ایران خارج میشود. اگر همین مبلغ در مملکت بماند شاید جلوگیری از پریشانی و فقر و فاقه مملکت بکند».
او با آوردن ۳هزار بوته و مقدار زیادی بذر چای و کاشت آن در لاهیجان و تشویق محلیها به پرورش چای از دربار لقب «کاشفالسلطنه» گرفت. از زمان کاشفالسطنه تا امروز را میتوان به صورت استعاری عصر چای در ایران دانست، اما با توجه به تغییرات سبک زندگی شهرنشینان و رونقگرفتن بازار قهوهها و قهوهسازها احتمالا دوران قهوه بار دیگر دارد شروع میشود و قهوه جای خود را بین نوشیدنیهای محبوب ایرانیها باز میکند.